بدون چشم تو آری همیشه ویرانم
به شاخههای شکسته به سایه میمانم
تو آن سخاوت سبزی که انتظارت را
همیشه پنجره در پنجره پریشانم
به چشم مؤمن مردم گناه من این است
که با تمام وجودم تو را مسلمانم
چگونه بی تو دل من نجات خواهد یافت؟
منی که بینفس تو غریق طوفانم
شبی برای سکوتم ترانه میخوابی
و من به یمن صدای تو سبز میمانم
فریب آیینهها را نمیخورم هرگز
بیا برای رسیدن تو باش پایانم
نرگس ایمانیان
درباره این سایت