نه فقط پهنهیِ افلاک نمک گیرِ تو اند
تو از این کشور و این خاک نمک گیرِ تو اند
مثلِ پیراهنِ یوسف که به کنعان آمد
مثلِ اَبری که سرِ خاکِ بیابان آمد
صاحبِ خانهیِ خود جانبِ ایران آمد
خانهی مادریاش شاهِ خراسان آمد
خاکِ ما خانهی تو سایهی مطلق داری
حقِ آب و گِل و بر گردنِ ما حق داری
عشقِ ایرانیِ ما کارِ بنایت با ماست
حوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست
طاقِ گلدسته، رواق، آینههایَت با ماست
خادمیِ حرم و صحن و سرایت با ماست
طرحِ زیباتری از باغِ جنان میسازیم
وَ ضریحِ نویی با فرشچیان میسازیم
مصلحت بود اگر شیرِ خدا میگشتی
تو علی هستی و شمشیرِ خدا میگشتی
مست از جلوهیِ تکبیرِ خدا میگشتی
تکسوارِ عرب و تیرِ خدا میگشتی
بازویِ هاشمیات تیغِ دو دَم گَر میداشت
کربلا زیرِ قدمهات تَرَک بَر میداشت
رُخصَتَت بود اگر یک تنه لشکر بودی
میمنه، میسره بودی و مکرّر بودی
ای امام ابنِ امام از همه بهتر بودی
رخصتت بود اگر حضرتِ حیدر بودی
کربلا دید پدر را نَفَست یاری کرد
وَه که با نامِ تو عباس علمداری کرد
واژهات خطبه شد و تیغِ علی وار آورد
خطبهات شورِ علی در دلِ پیکار آورد
چه بلائی به سرِ کاخِ ستمکار آورد
شیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد
با تو در شام عجب معرکه بر پا شده است
که دعا گوی شما زینبِ کبری شده است
حسن لطفی
درباره این سایت