داستانپرداز عصر بیکسی است
آدمی در غزه و قدس و عراق
بر گلوها تیغ خودکامان قرن
در سبوها زهر بیداد و نفاق
غرب! ای فربه شده از خون شرق
چیست جز انسان شکاری کار تو
اینک اینک فتنه صهیونیان
داغ ننگی تا ابد بر روی تو
نامتان چنگیز را تطهیر کرد
رسم آن خونریز را از یاد برُد
تیرتان، تزویرتان، تقدیرتان
فتنه چنگیز را از یاد برد
آی دژخیمان عالم شرمتان
ای سرمداران بیغم وایتان
خون قارون است در جسم شما
خون آتیلاست در رگهایتان
کیستید ای مردمی گم کردگان
ای شرف سیلی خور دستانتان
از کدامین دین فرمان میبرید
با کدامین دد بود پیمانتان
نالهام از نای خشمآگین بر آی
از درون سینه توفانی ام
تا برآشوبد زمان از شورشام
تا زمین خیزد به همپیمانیام
ای سیه روزان و محرومان خاک
آنکآنک مهدی! آنک رستخیز!
ای ستمکاران و خونریزان عصر
پاسخ هر زخم صد شمشیر تیز
حمیدسبزواری
درباره این سایت